- دو تیغ
- دارای دو دم (شمشیر) دودمه
معنی دو تیغ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع دوله، دو کشور تثنیه دولت دو دولت: دولتین ایران و پاکستان
قطب شمال و قطب جنوب قطبین
روح و نفس ناطقه
دوغ و ماستی که شیر در آن دوشیده باشند
دوازده عدد از یک شی بسته دوازده تایی
لباس آستر شده
لباس زنانه که دو تکه جداگانه باشد، کت و دامن
آنکه یک چیز را دو تا بیند احول، دو رو منافق
یکپارچه، یکدست مثلاً لباس قرمز یک تیغ، به طور یکپارچه، به تمامی، سراسر مثلاً لباسش یک تیغ قرمز بود
یکدست یکسره مطلق متحد متفق: سلاطین روم وشام وارمن... بدفع او یک تیغ شده
متحد در جنگ، یک دست، یکسره
تثنیۀ دولت، دو دولت
رفاقت
فرمانروایی
متعلق و منسوب بدولت
دم آخر مردن، بحر سوم از هفده بحر اصول موسیقی، (نرد) نشان دادن هر یک از دو طاس یک خال را
مودت، رفاقت و یاری
نوعی تار که دارای دو تار (سیم) است
دو لا خمیده منحنی
یاری، محبت، عشق
Amicability, Friendliness
дружелюбие
Freundlichkeit
доброзичливість , дружелюбність
przyjazność, życzliwość
amabilidade, simpatia
amichevolezza, cordialità
amabilidad
amabilité
vriendelijkheid
keramahan